آرشیو لینکدونی




Sunday, September 18, 2005



صورت مساله «دغدغه» است!

يه نوشته اي خوندم از سلمان كه گفتم شايد براي ديگران هم جالب باشه.
اون قسمتش رو كه بيشتر خوشم اومده اينجا ميذارم بقيه ش رو از وبلاگ خودش بخونين.


...
می رسيم به گروه بندی دوم دغدغه ها: "معطوف به زندگی يا فرای زندگی" ... ببين ... دغدغه می تونه معطوف به مسائل زندگی باشه و چيزهايی که زندگی به معنای ساده و عامه کلمه را آسانتر و جالبتر می کنه: خوب خوردن ، خوب ديدن ، خوب شنيدن ، سفر کردن ، معاشرت و اينها ... يا می تونه معطوف به "فرای زندگی" باشه ... مثلا بيا فلسفه ، فرهنگ ، دين و اين تيپ چيزها را در اون دسته جا بديم. در فرهنگی که توش بزرگ شديم ، معمولا به دغدغه های نوع دوم توصيه و از نوع اول باز داشته شده ايم. نکته جالب اينه که با وجود اين طرز ديد ، اتفاقا درصد خيلی زيادی از افراد جامعه مون بعد از مدتها داشتن دغدغه "فرا زندگی" ، به دلايل مختلفی ناگهان "زندگی" به همون معنای ساده کلمه براشون جدی شده ... در حاليکه چه از لحاظ تاريخی در فرهنگ خودمون (مثلا زندگی مولانا) و چه در فرهنگهای ديگه می بينی درصد بسيار زيادی از کسانی که به سطوح عالی اون چيزهايی که اسمش را گذاشتيم "فرای زندگی" رسيده اند ، مسيرشون عبور از "زندگی" و دغدغه های کاملا عادی اش بوده ، نه Bypass کردن کل ماجراهای زندگی ... اما واقعا دغدغه هامون بايد چه جوری ، چه موقع و به چه نسبتی معطوف به "زندگی" يا " فرای زندگی" باشه؟ ...


اين پاراگراف رو از اون مطلب بر داشتم، چون مابقيش دغدغه ي من نيست(زهي خودخواهي!)
نمي فهمم روشنفكر به كي ميگن و عامه به كي. نمي خوام ذهنم رو با واژه هايي درگير كنم كه واقعيت ندارن. عام... خاص... روشنفكر... اهل فكر... وارد اين طبقه بندي هاي انساني نميشم. سوال من خيلي خيلي ابتدايي تر ازين حرفهاست. سوالي كه براي يكي مثل من دونستن جوابش خيلي مهم و تعيين كننده س همين سواليه كه آخر پاراگراف بالا اومده.
دارم به جوابش فكر مي كنم.

|5:13 PM| فاطمه



آینه
لیست وبلاگ های دانشجویان
Email Me!